وبلاگ تفریحی




درباره ما


آپارات اهنگ,دانلود آهنگ شاد و غمگین,دانلود آهنگ عربی,دانلود آهنگ لری,آهنگباز,آهنگدونی,دانلود آهنگ کردی تهران موزیک,دانلود آهنگ شاد عروسی,دانلود اهنگ شاد رقص,دانلود آهنگ شاد تولد,دانلود اهنگ تو ماشین,دانلود آهنگ زنگ گوشی,سایت دانلود اهنگ,آپارات تصادف,آپارات موسیقی,آپارات اهنگ,آپارات کارتون,آپارات فیلم خارجی,آپارات مستند,آپارات کلیپ خنده دار,فیلم کره ای,دانلود سریال کره ای,دانلود فیلم سینمایی کره ای,عکس بازیگران زن ایرانی,عکس بازیگران مرد ایرانی,عکس خوانندگان


دانلود رمان خواستگاری یا انتخاب از م.مودب پور کامپیوتر،ایفون،اندروید

دانلود رمان خواستگاری یا انتخاب از مرتضی مودب پور برای کامپیوتر Pdf
دانلود کتاب رمان خواستگاری یا انتخاب از م.مودب پور برای گوشی اندروید و آیفون
دانلود رمان های جدید مرتضی مودب پور
نویسنده م.مودب پور رمان خواستگاری یا انتخاب

خلاصه رمان :
داستان از اونجا شروع میشه که دوتا دختر به اسم فریبا و مریم منتظر مترو وایستادن و درباره حق انتخاب دختر صحبت می کنن: فریبا: پس حق انتخاب ما چی می‌شه؟! یعنی ما محکومیم که همیشه انتخاب بشیم؟ حق نداریم خودمون انتخاب کنیم؟!…

قسمتی از رمان :

کجا تشریف می برین، برسونیم تون.
« پسره جا می خوره ومی گه »
خیلی ممنون، مزاحم نمی شم.
فریبا : چه مزاحمتی؟ بفرمائین خواهش می کنم!
« پسره که تو صورتش حالت بلاتکلیفی معلومه، می گه »
خیلی ممنون ولی فکر نکنم مسیرمون یکی باشه!
مریم : اتفاقا برعکس! ماهام همونجا می ریم که شما می خواین برین!
فریبا : نترسین آقا پسر! فقط می خوایم کمک کنیم!
تا فریبا می گه نترسین پسره، انگار که بهش برخورده باشه، با اکراه در عقب رو وا می »
کنه و سوار می شه . شهره، با قفل مرکزی، درها رو قفل می کنه !تا ضامن در طرف پسره
می ره پایین، پسره وحشت می کنه اما هیچ نمی گی . شهره حرکت می کنه که فریبا به
« پسره می گه
ببخشین، حضرتعالی چند سال شونه؟


پسره حالت اضطراب داره . فریبا برگشته و نگاهش می کنه . مریمم همینطور . شهره م »
آینه رو رو طرف اون بر می گردونه و از تو آینه نگاهش می کنه . همه شونم یه لبخند
« ! خطرناک رو لب شونه
پسره : ۲۹ سال.
فریبا : نطر ایشون در مورد مهریه چیه؟
مادر پسره : خب مثل نظر همه!
فریبا : پسموافقین؟
« ادر محکم می گه »
البته!
فریبا : نظرشون رو چقدره؟
مادر پسره : هر چی بشتر بهتر!
« بعد می خنده »
فریبا : یعنی اگه ما بگیم دو هزار تا سکه طلا، ایشون موافقن؟
پدر و مادر پسره ذوق زده می شن و می گن »
بعل که موافقن؟!
-خیلی خب! ماهام هول نیافتادیم که زود جواب بدیم! اما خونواده خوبی ن! پسره رو خک که دیگه خودت شناختی چجور جوونیه! جواب تو رو هم که ودم میدونم! چند روز دیگه بهشون خبر میدم بیان! دیگه پول ارو خرج نکن بزار کنار! باباتم دیگه قراره از فردا نره اژانس!
-راستی میگی مامان؟ چه خوب! اخه برای بابا خوب نیس که تو این سن و سال کارای سخت کنه! اون الان وقت استراحتشه…….
نذاشت حرفم رو تموم کنم که گفت:



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۱۸

دانلود رمان رکسانا از م.مودب پور کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان رکسانا از مرتضی مودب پور برا کاپیوتر پی دی اف
دانلود رمان رکسانا از مودب پور برای گوشی اندروید و آیفون
دانلود رمان جدید م.مودب پور
رمان رکسانا
نویسنده م.مودب پور رمان رکسانا
منبع : تک سایت


خلاصه داستان:

داستان این کتاب مانند اکثر داستانهای نویسنده با حضور دونقش اصلی اغاز می شود که یکی شوخ و بذله گو و دیگری غمگین و ساکت است.

داستان از آنجا آغاز می شود که این دو نفر می فهمند عمه ای دارند و در سیر اتفاقات با دختری بنام رکسانا اشنا می شوند و ادامه ماجرا……

در هر صورت اگر از داستان اجتماعی عامه پسند و خیلی ساده خوشتان می آید می توانید این داستان را بخوانید


قسمتی از متن رمان:

با پسر عموم , تو ماشین من نشسته بودیم و داشتیم تو یه بزرگراه خیلی شلوغ حرکت میکردیم. من رانندگی میکردم و مانی کنارم نشسته بود و تکیه ش رو داده بود به شیشه بغل و همونجور که اروم اروم میرفتیم جلو , با همدیگه حرف میزدیم.

پدر من و مانی, دو تابرادر بودن که همیشه با همدیگه زندگی کردن.همیشه م با همدیگه شریک بودن. الانم یه کار خونه بزرگ دارن. خونه هامون بغل همدیگه س. دو تا خونه ی دو بلکس بغل هم با حیاط های بزرگ و پرگل و گیاه و درخت که وسط شون دیوار نداره.

من و مانی چند سالی هس که دانشگاه مونو تموم کردیم و تو همون کارخونه کار میکنیم. مادر مانی موقع تولدش فوت کرد و چون باهمدیگه یک سال اختلاف سنی داریم, مادرم اونم شیر داد. عموم بعد از مادر مانی دیگه ازدواج نکرد. زنش رو خیلی دوست داشت.

در حقیقت مادر من مانی رو بزرگ کرد و ما دو تا مثل دوتا برادر بودیم. هرجا که می رفتیم و هر کاری که میکردیم, با همدیگه میرفتیم و با همدیگه میکردیم. یعنی مانی میرفت و من هم دنبالش! یه خورده شیطون بود اما اقاو مهربون و فداکار!

پدرم و عموم برامون دوتا ماشین خیلی گرون قیمت خریده بودن و انداخته بودن زیر پای ما! حقوق مونم با اینکه هفته ای دو سه روز بیشتر کار نمیکردیم خیلی عالی بود. تو شمال م دوتا ویلای خیلی خیلی بزرگ داشتیم که تا تقی به توقی می خورد, مانی کار رو تعطیل می کرد و به هوای تمدد اعصاب, دوتایی یه جوری در میرفتیم و سه چهار روزی اونجا می موندیم!

خلاصه توماشین نشسته بودیم و من داشتم حرف میزدم و مانی م لم داده بود به شیشه و هم اهنگ گوش میکرد و هم با من حرف میزد...



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۱۸

دانلود رمان گناهم عاشقی بود کامپیوتر،pdf،ایفون،جاوا،اندروید

دانلود رمان زیبا گناهم عاشقی بود برای گوشی اندروید و آیفون
دانلود رمان عاشقانه گناهم عاشقی بود برای کامپیوتر پی دی اف
دانلود رمان جدید گناهم عاشقی بود

قسمتی از این رمان :

امروز برای اولین بار می خوام از همه ی اتفاقاتی که توی گذشته برام افتاد و کسی از اونها خبر نداره توی این دفتر بنویسم
دوست داشتم برای کسی حرف بزنم که منو به جرم عاشقی سرزنش نکنه
و به من نگه که مقصر تو بودی
می خوام از شش سال پیش شروع کنم
اما بهتره اول خودم و خانواده ام و بقیه افرادی که توی زندگیم نقش داشتن رو معرفی کنم
حالا انگار یه دفتر می فهمه که می خوام همه رو بهش معرفی کنم
آره من مطمئنم که می فهمی و از این به بعد هم تو رو مثل دوستم مخاطب قرار بدم
خوب بهتره اول از خودم شروع کنم
من فرشته هوشمند دختره دکتر علی هوشمند و مادرم پریسا تک دختر حاج حسین طلا ساز هستش
پدربزرگم یه طلا ساز و طلافروش معروف هستش که توی بازار همه اون رو می شناسن و توی بازار هشت تا مغازه طلافروشی و سه تا کارگاه
طلا سازی داره
مادربزرگم هم که همه ی نوه هاش از جمله من اون رو خانوم جون صدا می کنیم خیلی مهربونه ،برعکس بابا بزرگ ،که یه خورده جدیه البته
اونم مهربونه اما به روش خودش
معرفی بقیه بمونه برای بعد ،راستی یادم رفت بگم من تک فرزند خانواده هستم و خواهر و برادری ندارم
***********
انگار همین دیروز بود که همه ی ما توی خونه بابابزرگ زندگی می کردیم
خونه ی بابا بزرگ یه سه هزار متری متراژ داشت بابا بزرگ هم که همیشه دوست داشت بچه هاش تحت سلطه اش باشند برای هر کدوم از اونها
یه ساختمون درست کرده بود سه ساختمون کنار هم و با یک مقدار فاصله ساختمون بابابزرگ هم کنارشون بود
خونه ی ما هم وسطی بود طرف راست خونه ی ما که نزدیک خونه ی بابا بزرگ بود خونه ی دایی منصوره و طرف چپ هم خونه ی دایی مسعوده
همیشه مامان می گه پدرم با این که وضع مالی خودش و خونواده اش خوب بود اما بخاطر اینکه بابا بزرگ شرط کرده بود که باید دومادش توی خونه ی اون زندگی کنه به
خاطر عشقی که به مادرم داشت قبول کرد که به قول ما دوماد سرخونه بشه و الحق هم توی همه ی اون سالها
مثل یه پسر واسه ی بابابزرگ بود...




ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۱۸

عکس محسن تنابنده و شرکت کننده مسابقه استیج

این روزها مسابقه استیج و ماجرای محسن تنابنده عکسی خنده دار از خودش در کنار شرکت کننده این مسابقه قرار داده است که در ادامه مشاهده می کنید.در برنامه زنده شب گذشته مسابقه خوانندگی من و تو با نام استیج، شرکت کننده ای درِ پخش زنده آواز نخواند و از اتفاقاتی که پشت پرده هست انتقاد کرد و صحنه را ترک کرد

 

mohsen-tanabandeh1-rouzegar-com

محسن تنابنده با انتشار عکسی از خودش در کنار شرکت کننده استیج, صفحه شخصی اش را بروز کرد.محسن تنابنده عکس طنز از خودش با گریم سریال پایتخت را در کنار عکسی از یکی شرکت کنندگان استیج منتشر کرده است و نوشته است:

****

باور کنید این من نیستم

به خدا من نرفتم شبکه من و تو

دارن دشمنی میکنن

هفته خوبی داشته باشید

مسابقه استیج



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۱۸

ابرو گوندشابرو گوندش 2015ابرو گوندش خواننده ترکبیوگرافی ابرو گوندشتصاویر ابرو گوندشزندگینامه ابرو گوندشعکس ابرو گوندشعکسهای ابرو گوندش

عکس های جدید ابرو گوندش Ebru Gundes + بیوگرافی ابرو گوندش ۲۰۱۵

 ابرو گوندش ۱۲ اکتبر ۱۹۷۴ در استانبول در محله Şirin Evler به دنیا آمد. پدرش رمضی گوندش و مادرش مژگان کومارتاشلی اوغلو (نرگس ) هستند.ابرو یک برادر بزرگتر از خودش به نام چنگیز دارد.پدر ابرو که یه مرد الکلی بود و از زمان های کودکی ابرو خانواده اش ترک کرد و ابرو تا شانزده سالگی در برنامه های تلویزیونی پدرش را فوت شده اعلام می کرد.

http://rouzegar.com/wp-content/uploads/2014/12/Ebru_RouzeGar.Com_1.jpg
ابرو بعد از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در یک خیاطی در استانبول شروع به کار کرد و بعد ابرو به عنوان یک فروشنده در یک فروشگاه لباس کار کرد. در همان سالها چند تا از مشتریها که صدای ابرو راشنیده بودند فهمیدن که نش دمیرکات"معرفی کردند صدای ابرو قشنگه و اون رو به ( نشه دمیرکات ) ( شرکت موزیک ) بردن, و خواستن صدای اون رو به عنوان یک صدای خوب و زیبا به همه اعلام کنن.

http://rouzegar.com/wp-content/uploads/2014/12/Ebru_RouzeGar.Com_5.jpg

اون شرکت چون اون زمان هنوز تشکیل نشده بود برای اینکه صدای ابرو رو ضبطش کنن ابرو رو به دست آقای( سلچوک تکای ) و یکی از مشتریها سپردن.وابرو هم با این دو شخص معروف موزیک اون زمان همکاری کرد

ebro-turk-rouzegar (1)
. قبل از اینکه ابرو آلبومی بیرون بدهد و معروف شود برای اینکه بتواند روی صحنه خوب کار کند و به صحنه عادت کند مدتی در کنار"امل سایین "خواننده ترک رفت و پیش اوبه عنوان همصدا کار کرد .

http://rouzegar.com/wp-content/uploads/2014/12/Ebru_RouzeGar.Com_7.jpg

همچنین بعد از این آلبوم تا ۳سال جایزه بهترین خواننده زن را از کانال "کرال"ترکیه گرفت.
ابرو بلافاصله بعد از اولین کار بر روی آلبوم دوم خود به نام "شیرین بلا " را شروع کرد و در سال ۱۹۹۴ این آلبوم منتشر شد.آهنگ های این آلبوم بیشتر آهنگ های رمانتیک بودند..
آلبوم سوم ابرو در سال ۱۹۹۵ به نام"من هنوز بزرگ نشدم " منتشر شد.در این آلبوم آهنگهای "طوفان ها" و" آیا خوشبختی را برای من زیاد دیدید؟"بسیار زیبا و پر طرفدار بود. این آلبوم همچنین آغاز دوستی ابرو با "سردار اورتاچ" بود.

ebro-turk-rouzegar (7)


چهارمین آلبوم به نام "سفره گرگها" در سال ۱۹۹۶ بیرون آمد . و چندین پیشنهاد بازیگری به ابرو شد و ابرو در سریالهایی که نام آلبومش را داشتند به عنوان نقش اول بازی کرد.
بعد از دو سال فاصله در سال ۱۹۹۸ آلبوم " تو لطفی از جانب خدا هستی "را منتشر کرد.آهنگ ۱۲ این آلبوم در مورد زندگی خودش بود.

http://rouzegar.com/wp-content/uploads/2014/12/Ebru_RouzeGar.Com_4.jpg

اِبرو سال ۲۰۰۰ با آلبوم خیلی جدیدی به اسم برگرد چی میشه ؟ (به ترکی استانبولی: Dön Ne Olur) ظاهر شد.

او در استودیو، هنگام خواندن روبروی دوربین دچار خونریزی مغزی می‌شود و به زمین می‌افتد. پس از بستری در بیمارستان، به مدت طولانی مجبور به استراحت و دوری از طرفداران‌اش شد. هوادارانش ابرو برای نشان دادن علاقه و حمایت خود از وی، با خریدن آلبوم Don Ne Olur، آن سال بالاترین رکورد خرید آلبوم در ترکیه را رقم زدند.

ebro-turk-rouzegar (6)

در این آلبوم آهنگهایی از بهترین آهنگسازان آن سال جای گرفته بود؛ آهنگ Hata (خطا) که ساختهٔ Sezen Aksu بود نمونه‌ای از آنهاست. اِبرو بعد از یک استراحت طولانی در ۱۱ مارس ۲۰۰۰ در مرکز Bostancı کنسرتی اجرا کرد که درآمد حاصل از آن را به یک بیمارستان اهدا نمود.



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۱۸