وبلاگ تفریحی




درباره ما


آپارات اهنگ,دانلود آهنگ شاد و غمگین,دانلود آهنگ عربی,دانلود آهنگ لری,آهنگباز,آهنگدونی,دانلود آهنگ کردی تهران موزیک,دانلود آهنگ شاد عروسی,دانلود اهنگ شاد رقص,دانلود آهنگ شاد تولد,دانلود اهنگ تو ماشین,دانلود آهنگ زنگ گوشی,سایت دانلود اهنگ,آپارات تصادف,آپارات موسیقی,آپارات اهنگ,آپارات کارتون,آپارات فیلم خارجی,آپارات مستند,آپارات کلیپ خنده دار,فیلم کره ای,دانلود سریال کره ای,دانلود فیلم سینمایی کره ای,عکس بازیگران زن ایرانی,عکس بازیگران مرد ایرانی,عکس خوانندگان


 دانلود آهنگ , دانلود آهنگ جدید حامد زمانی به نام جهاد + متن آهنگ , دانلود آهنگ جهاد , دانلود آهنگ جهاد + متن آهنگ , دانلود آهنگ جهاد حامد زمانی , دانلود آهنگ حامد زمانی , متن آهنگ جهاد حامد زمانی

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی به نام جهاد + متن آهنگ

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی به نام جهاد + متن آهنگ

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی به نام جهاد + متن آهنگ

آهنگ جهاد حامد زمانی

Download New Music Hamed Zamani – Jahad

آهنگساز : حامد زمانی , تنظیم کننده : امیر جمالفرد , شاعر: قاسم صرافان

متن آهنگ جدید حامد زمانی بنام جهاد

یکی هم سن من هم سن تو اهل همین جا بود

یکی مثل من و تو توی قلبش آرزو بود

میون دفتراش عشقی بدون مرز پیدا بود

پدر یک روز رفت اما چه جای غصه آقا بود

دلش تفسیر نصراله چمران خون تو رگ هاش

جهاد اسمش جهاد رسمش جهاد اندیشه و رویاش

یکی می افته صدتا مرد بر می خیزن از خونش

یکی میره می مونن هم قطارا پای پیمونش

جهادی هست تو این راه تا خون عمادی هست

عمادی هست تو این رزم تا وقتی جهادی هست

♫♫♫♫♫♫

دانلود آهنگ جدید حامد زمانی بنام جهاد



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۰۳

دانلود رمان همش یک حادثه بود ، دانلود رمان همش یک حادثه بود pdf ، دانلود رمان همش یک حادثه بود اندروید ، دانلود رمان همش یک حادثه بود ایفون ، دانلود رمان همش یک حادثه بود ایپد ، دانلود رمان همش یک حادثه بود تبلت ، دانلود رمان همش یک حادثه بود جاوا ، رمان همش یک حادثه بود ، همش یک حادثه بود

خلاصه : داستان درمورد مردی متاهل که یک زندگی معمولی رو داره باهمسرش میگذرونه اما یک حادثه مسیر زندگیشو عوض میکنه و…پایان خوش

قسمتی از داستان

سال گذشته اما هنوز هیچی عوض نشده .درست ۵سال پیش بود که زندگیم نابود شد .فکرم میره سمت اون روز کزایی
(مهسا)-علیرضا جان زود بیا که ظهر خونه مامانت اینا باید بریم هاا برای روز مادر .
-چشم خانومم ..کارم تموم شه تا ۱ خودمو میرسونم .
مهسا)-پس مواظب خودت باش ..فعلااقا..
_توهم همینطور عزیزم ..فعلا.
به سمت محل کارم راه افتادم .مهندس برق بودم و این پروژه جدیدی که داشتم مال دوتا برج بود قرار بود نقشه کشی برقشون بامن باشه .بعد ۴۵مین بالاخره رسیدم سر ساختمون
_سلام اقای مهندس
_سلام مش رمضون خوبی ؟
_ممنون خداروشکر.بااجازه من برم بالا
_برو پسرم 
به سمت پله ها رفتم وشروع کردم به کار نزدیک ساعت ۱۲ بود ک گوشیم زنگ زد مهسا بود
_سلام خانوم جونم
_سلام اقا کجایی ؟
_یه نیم ساعت دیگ کارم تموم میشه راه میوفتم
_اوه نیم ساعت دیگ تازه راه میوفتی ؟دیر میشه خوب 
_نه عزیزم تا ۱:۳۰میرسونم خودمو ..من برم سرکارم خانومم؟
_بروعزیز فقط مواظب خودت باش فعلا..
_فعلا عزیزم
تماس که قطع شد به کارم برگشتم .کارگرا کم کم داشتن میرفتن و فقط من دوتا کارگر افقانی بودیم باید میرفتم طبقه ۶ام تاسیستم هاشونو برسی کنم به سمت بالا رفتم و رفتم رو تراس ساختمون ارتفاعش تقریبا ۷متر بود من کمر بند ایمنی نداشتم ینی چون کارگرا رفته بودن همه چیو جمع کرده بودن به نگاهم به پایین افتاد ویک لحظه اون دوتا کارگرو هم دیدم که دارن وسایلاشونو جمع میکنن برن با احساس سرگیجه رومو برگردوندم .داشتم سیم کشی هارو نگاه میکردم پامو جابه جا کردم رویه ایرانیت کنارم گذاشتم که یهو زیر پام لغزیدو گرانیت شکست و پرت شدم پایین و دیگ هیچی نفمیدم..
قسمت دانلود



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۰۳

 نلود رمان در دست تو ، دانلود رمان در دست تو pdf ، دانلود رمان در دست تو ایفون ، دانلود رمان در دست تو ایپد ، دانلود رمان در دست تو تبلت ، دانلود رمان در دست تو جاوا ، رمان در دست تو

ژانر : عاشقانه ، یکمی طنز.

خلاصه : 
داستان درباره دختریه به اسم نفیسه که تو کافی شاپ کار میکنه ، یه روز به طور اتفاقی عشق دوران نوجوونیش ( هیراد ) ومیبینه ، و هیراد دوباره عاشق نفیسه میشه و سعی میکنه عشق نوجوونیشودوباره زنده کنه…پایان خوش

مقدمه:

✘زندگی زیباست…✘
⇦به زیبایی چشم های پف کرده از هق هق های شبانه⇨
←به زیبایی بغض های نفس گیر روزانه→
به زیبایی قلب تکه تکه شده از
شکسته های بیشمار
به زیبایی نفسی که از تنگی بالا نمیاید
♚به زیبایی تمام شدن♚
╮ تدریجی من ╰
↯ آری زندگی زیباست… ↯

قسمتی از داستان:

داشتم تند تند بند کفشمو میبستم ، تاحالا هم کلی دیرم شده بود ، نمیخواستم کاری که با اون همه زحمت جورش کردم ، راحت از دستم بپره.
این مامانمم مثه بچها باهام رفتار میکنه و لقمه میذاره دهنم… آخه تو این هیری ویری که من دیرم شده ، لقمه درس کردنش چی بود دیگه!!!
_ وای مامان خفم کردی!!! دیرم شده مادر من…
مامان : عه خب دختر گلم این لقمه آخرم بخور سرکار ضعف نکنی!
بزور لقمه ی آخرم خوردم ، به هرحال مادره دیگه دلش میشکنه…
_ آ آ ، بفرما مامان خوردم…. دیگه دیرم شده فدات بشم ، تا ماشین گیرم بیاد طول میکشه.
بوسه ای به صورت چروکیده ش زدم.
مامان : ناهار خونه نمیای دخترم؟
_ نه مامانی فک نکنم اصلا وقت بشه ، اگه نتونستم بیام ، با بچها همونجا یه چیزی میخورم شما نگران نباش.
مامان : باشه عزیزکم ، مراقب خودت باش مادرم ، نبینم چیزی نخوری و به خودت نرسیا!!!
با اینکه خودمم میدونستم تا وقتی کار هست ، من حتی اگه چیزیم نخورم ، گرسنم نمیشه. ولی انقد اینارو با مهربونی و نگرانی گفت که ناخودآگاه قبول کردم.
_ باشه مامانی شمام مراقب خودت باش ، زیاد به کمرت فشار نیاریا. دکتر خیلی سفارش کرده ، چیزای سنگین بلند نکنی. کاری داشتی بگو من بیام… منکه نمردم!!!
قسمت دانلود



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۰۳

 دانلود رمان گیسو کمند ، دانلود رمان گیسو کمند 2 ، دانلود رمان گیسو کمند 2 اندروید ، دانلود رمان گیسو کمند 2 ایفون ، دانلود رمان گیسو کمند 2 ایپد ، دانلود رمان گیسو کمند 2 جاوا ، دانلود رمان گیسو کمند 2تبلت ، رمان گیسو کمند 2

اززبان نویسنده رمان

فقط دوستایی که جلد یکو نخوندن…دوتا پیشنهاد دارم واستون:
۱٫برین جلد یکو بخونین…:۳۹۱:
۲٫من خودم خلاصه ای از جلد یکو بهتون میگم که از همین تاپیک شروع به خوندن کنید…:۱۲۸fs318181:
خب خلاصه جلد اول:
کمند دختری از باند عتیقه کالفرنیا ماموریت میگیره وارد باند عتیقه تهران بشه و توجه و علاقه رییس باند”دان”رو جذب کنه..اما این فرد بویی از احساس نبرده و برای کمند که اولین ماموریت و معمولا سوتی میده کار خیلی سختیه…در این بین هم مشکلاتی برای پیش میاد و ماجراهای جالبی براش اتفاق میوفته..حالا هسته اصلی این باند متشکل از سه نفره…دان..صدرا…کسری…حالا با ماجراهایی دان به کمند علاقه مند میشه…و البته که چقدر صدرا جلو پای کمند سنگ میندازه…کمند هم به دان علاقه مند میشه ولی چون مادام یکی از افرادش به اسم دنیل رو با هویت جدید وارد خونه دان میکنه کمند دیگه میفهمه که نمیتونه کنار دان باشه و در نتیجه مجبور میشه دانو گول بزنه و به مادام تحویل بده…حالا بعد سه سال که کمند رییس باند مادام شده و مادام مُرده،دان برای انتقام به سراغش میاد اما چون هنوز بهش علاقه داشته نمیتونه بهش آسیبی بزنه و در نتیجه بعد مدتی می بخشتش و آقا خلاااااااصه اینکه این دوتا بهم میرسن و الان زندگی خوبی دارن…تا اینکه…باید جلد دو رو بخونید دیگه…

ژانر رمان:عاشقانه
خلاصه ای موضوع رمان:بعداز بسته شدن پرونده باند دان…حالا دانیال و کمند و صدرا و کسری یه زندگی عادی به دور از هرجور خلاف و ناامنی رو دارن و همه جوره سعی میکنن این آرامشو حفظ کنن…دانیال و کمند حالا صاحب دوتا فرزند دوقلو به اسم بنیامین و بارانن و این بچه ها تموم زندگیشونن…همه چی به وفق مُراده ولی این وسط کمند نگرانه…نگران از دست دادن خوشبختیش…نگران از دست دادن خونواده اش…کمند و دانیال و صدرا و کسری بعد اینهمه خلاف و آدم کشی…آیا می تونن بدون تاوان به زندگی ادامه بدن؟و خب…زندگی همیشه به وفق مراد نیست و حالا باید این چهار نفر تاوان بدن…
صورت خوشبختی ام کبود است…
عجــــب…دست سنگینی داشت سرنوشت!!!


ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۰۱

دانلود رمان زن کمانگیر


دانلود رمان ، دانلود رمان زن کمانگیر ، دانلود رمان زن کمانگیر اندروید ، دانلود رمان زن کمانگیر ایفون ، دانلود رمان زن کمانگیر ایپد ، دانلود رمان زن کمانگیر تبلت ، دانلود رمان زن کمانگیر جاوا ، دانلود رمان زن کمانگیر پی دی اف ، رمان زن کمانگیر


نوشته رویا رضوی کاربر نودهشتیا

سلام دوستان این رمان زیبا طولانیه وبه همین خاطر پرنیان را برای دوستانی که گوشیشون ساپورت نمیکنه دو قسمتی کردم

ژانر رمان : اجتماعی/عاشقانه/معمایی

خلاصه ی رمان : آرش آریا بعد از دوازده سال به دلیلی نا معلوم از پاریس به زادگاهش تهران بازمی گردد . دختری جوان به عنوان یک دوست صمیمی به پدر و مادرش نزدیک شده و آرش در این سفر تلاش می کند تا علت دوستی این دختر با پدر و مادرش را بفهمد . در این سفر به این نتیجه می رسد که این دختر جوان ربطی به گذشته رمز آلود خانوادگی اش دارد . اما آیا آرش آریا ؛ شقایق مهرجو را به خوبی شناخته ؟

« مقدمه »
این رمان اقشار مختلف گوناگون جامعه و مردم دنیا را در بر می گیرد . و وجود این آدم ها در رمان به هیچ وجه به منزله ی نفی یا بالا بردن انسان های دیگر دنیا نیست . در این رمان تلاش شده با دیدی منصفانه با طرز تفکر انسان های مختلف از هر قشری برخورد شود . و در آخر قضاوت با خود خواننده است .
با تشکر !
رویا رضوی


قسمتی از داستان

راننده به خاطر فریادهایی که سرش می کشیدم تا جایی که می شد پایش را روی پدال گاز فشرد . به جز مسیر پیش رویم هیچ چیز را نمی دیدم . تمام دنیا رنگ باخته بود . این شهر خاکستری با تمام شکوه و جلالش سیاه شده بود . سیاهِ سیاه ! ماشین هنوز کامل متوقف نشده بود که خودم را از ماشین به بیرون پرت کردم و دوان دوان وارد ساختمان بیمارستان شدم . نفس زنان جلوی استیج اطلاعات ایستادم و به زحمت ذهنم را متمرکز کردم تا مشخصاتش را به زبان بیاورم . با یاد آوری مشخصاتش انگار جـانم تا حلقومم بالا می آمد . تا شماره ی اتاق به گوشم خورد باز هم دویدن را از سر گرفتم و خودم را به آن اتاق رساندم … دستم را روی دستگیره گذاشتم و نفسی گرفتم … تمام اعضا و جوارح بدنم نبض می زد … اَگرها و مَگرها نفسم را بند آورده بودند … دل به دریا زدم و وارد آن اتاق کذایی شدم .


قسمت دانلود



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۰۱