وبلاگ تفریحی




درباره ما


آپارات اهنگ,دانلود آهنگ شاد و غمگین,دانلود آهنگ عربی,دانلود آهنگ لری,آهنگباز,آهنگدونی,دانلود آهنگ کردی تهران موزیک,دانلود آهنگ شاد عروسی,دانلود اهنگ شاد رقص,دانلود آهنگ شاد تولد,دانلود اهنگ تو ماشین,دانلود آهنگ زنگ گوشی,سایت دانلود اهنگ,آپارات تصادف,آپارات موسیقی,آپارات اهنگ,آپارات کارتون,آپارات فیلم خارجی,آپارات مستند,آپارات کلیپ خنده دار,فیلم کره ای,دانلود سریال کره ای,دانلود فیلم سینمایی کره ای,عکس بازیگران زن ایرانی,عکس بازیگران مرد ایرانی,عکس خوانندگان



دانلود رمان ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی pdf ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی اندروید ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی ایفون ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی ایپد ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی تبلت ، دانلود رمان سطح زیرین زندگی جاوا ، رمان سطح زیرین زندگی


باران سالهاست که تنهاست…با برادرش….شبیه دخترهایی اطرافمان نیست…یاور زنان ایدزی….با مردان….کودکان ولگرد…همسایه کامیاری می شود که نابغه است… باسحر….اینها در گردونه …زندگی…باهم روبرو می شوند…. و فرهاد که آشنایی قدیمی باران است…

سالهاست دنبال آرامشم…دستهای سردم را بگیر….. و مرا از تاریکی به روشنایی ببر…داستانی که میان سرمایی دردها و غمها باعشق ومهربانی تولدی دوباره میشود..زادن دوباره از خاکستر وجودی چون ققنوس…داستانی متفاوت با هر آنچه خواندید…و رازهایی که در انتها باز میشوند…پایان خوش

قسمتی ازداستان

..زمستان سردی است؛یخ همه جای سطح زمین را فرا گرفته.نور لامپ های رنگی به خیابان جلوه دیگری بخشیده است..سرما از میان لباسهایش به درون بدنش نفوذ وبه لرزش انداخت…صدای قدمهای را از پشت سرش حس می کرد…پیج خیابان را رد که کرد ..گوشه خیابان پناه گرفت…سایه های دراز روی زمین افتاده…صدای پچ پچ شان را می شنید..صدا که نزدیکتر شد..ضربه ای محکم به یکی از آنها وارد کرد…نعره مرد به آسمان رفت….چرخید و پنجه بوکس را به سینه مرد دیگر کوبید…جوان غافلگیر شده بود ..روی زمین افتاده…وناله می کرد…سیگاری روشن کرد وبند بارانی سیاه رادورش محکم کرد…قرمزی سیگار در تاریکی شب شعله می کشید.کوله را بر دوش انداخت ودر تاریکی نیمه شب دور شد
…حاجی می خندید…دستی بر ریشهای جو گندمیش کشید…..به سینه باند پیچی شده پسرش نگاه میکرد:-
کامیار واقعا طرف زن بود..
کامیار از درد چشمانش را تنگ کرد:-نخندد آقاجون..دختره سلمان را همچنان زد که فک کنم تا فردا هم رو به راه نمیشه..
تا شما باشید نصف شبی تو خیابون ولو نباشید…..
-ولی نامردی زد مگه نبینمش……

مقدمه
آشیانه….
دل نبندید به این خوابها
به این پنجره های بسته
و به این باران
که همیشه می بارید
و بر خیزید
ودستی برای آسمان تکان دهید
صدای آفتاب 
و برای آن پر ند های مهاجر
که هنوز در ذهن ما آشیانه دارند…….
قضاوت کردیم انسانهای دردمند را
دل نمیدهیم به دلهایشان
زشت وکثیف میخوانیمشان
بادیدنشان میگریزم
وچه ناعادلانه….
چه زمزمه ها…
وچه طعن ولعن ونفرینها…
نمی گویم پشت سرشان…
بیایید مهربان باشیم و فقط اندکی درنگ…
اندکی مهر…
اندکی عشق…
نثارشان کنیم…
باران باشیم …
بی منت بباریم…
قسمت دانلود



ادامه مطلب
۹۴/۱۱/۰۹
ليست صفحات